سفر به دهههای گذشته لار در «دُم گاله»
محبوبه وحیدیان*: بعدازظهر اولین فصل سال_ محله دم گاله
هوا کاملا بهاری است و بوی خوش بهار نارنج و بُکُم همه جا پیچیده است.
دلم میخواهد به رسم دیرین، اینجا را پیاده بروم. از پل زینبیه عبور میکنم. از کنار بیغ کَلَندَرو با علفهایی که در آن روییده میگذرم.
ساباطی زیبا و منحصر به فرد از دور برایم خودنمایی میکند. انگار که خشت خشت این ساباط با من حرف میزنند و حکایت از روزهایی تلخ و شیرین دارند. روزهایی که جنگجویان و دلاوران این محله در رکاب سید عبدالحسین لاری بودهاند و برای دفاع از این آب و خاک، شجاعانه میجنگیدهاند.
ساباطی بینظیر با معماری منحصر به فرد که همچنان در برابر بیرحمیهای تاریخ، قد عَلَم کرده و مقاوم و صبور ایستاده است.
از زیر ساباط میگذرم و با خود، آفریننده این همه زیبایی و هنر را ستایش میکنم. بهراستی چه جذبهای دارد این مکان. محلی برای همبستگی. باد خنکی میوزد و صورتم را نوازش میکند. ساباط به کوچههایی منتهی میشود تقریبا باریک. خانهها کمابیش شکل قدیمیشان را حفظ کرده. هر چند بعضی خانهها تغییرات چندانی کرده اما همچنان معماری قدیم خود را حفظ نمودهاند.
به قبرستان «ملا نامی» میرسم که اکنون جز خرابهای چیز دیگری از آن نمانده است. درخت کُناری در همان نزدیکی توجهم را به خود جلب میکند. از تنه درخت معلوم است سالیان درازی را پشت سر گذاشته و شاهد خوشیها و ناخوشیهای مردم این محله بوده است.
کُنارهایی به قول لاری ها لُخ که نمیشود آنها را دید و نخورد! سرخ و شیرین به شیرینی حلوای مسقطی لار.
هنوز بوی کاهگل مشام هر رهگذری را پر میکند. اندکی نم باران کافی است تا بوی خوشش بلند شود. قدم زدن در کوچههای اینجا که کمترین اثری از پیشرفتهای نوین امروز را دارد؛ بسیار دلانگیز است. گویی که سوار بر مَرکب زمان شدهای و به گذشتههای دوردست سفر کردهای.
کمی آن سوتر مسجد شیخ عظیما با همه سادگیاش خودنمایی میکند. مکانی بسیار ساده و روحنواز. جایی برای ستایش معبود.
قدم زدن در کوچههای قدیمی و میان دیوارهای کاهگلی چه لذت بینظیری دارد. در این کوچه پسکوچهها به وضوح میتوان هنر زندگی انسان را با طبیعت خشن مشاهده نمود.
هنوز خوشرویی مردان و زنانی را میبینم که به یک تازهوارد سلام میکنند و مهمان را عزیز میدارند. به وجد میآیم از این همه سادگی و صفا و به لاری بودن خود افتخار میکنم.
غروب میشود و صدای گلبانگ اذان از مسجد امام علی(ع) به گوش میرسد. من هم باید با این محله خداحافظی کنم.
با خود میاندیشم ای کاش مسئولان و مردم توجه ویژهای به این محله میکردند و آن را به قطب گردشگری لار تبدیل میکردند. ای کاش کمی بیشتر به این محله و مردمان خونگرمش توجه میشد تا روحی تازه در کالبد بیجانش دمیده شود. به امید آن روز
*کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
عکسها: تارونه خوشهچین
شهرستان خنج...
ما را در سایت شهرستان خنج دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : خنجی up بازدید : 281 تاريخ : سه شنبه 10 فروردين 1400 ساعت: 23:17