پیشنهاد تماشای دو سریال در تعطیلات نوروز
عدنان کارگزارفرد: زیستن در سال کرونا تجربهای بس عجیب بود و زندگی در شرایطی که در فیلمهای تخیلی دیده بودیم، دستاوردی منحصر به فرد برای همگان بوده است. با محدود شدن ارتباطات اجتماعی زمان بیشتری برای در خانه ماندن باقی مانده است و هنرهای هفتگانه مامنی دلپذیر برای عبور از بحران رخوت و بیحالی و در این حال افزایش روحیه و حفظ سرزندگی در این شرایط طاقتفرسا، خواهد بود.
سینما و تلویزیون با توجه به دایره مخاطبان گسترده همواره از اولین انتخابها برای این دوران بوده است و با توجه به عصر طلایی تلویزیون در جهان (که قطعا شامل صدای و سیمای ما نمیشود!) انتخاب های فراوان که هم بتواند قشر فرهیخته و منتقد را راضی نگه دارد و هم مناسب عامه مردم باشد در دسترس است.
سال گذشته را با دو سریال آغاز و به پایان رساندم که حسن مطلع و حسن ختامی بر دوران فیلم دیدن و «در خانه بمانیم» بوده است. پس میخواهم حس و حال خوب خود را بعد از دیدن این سریالها با شما به اشتراک بگذارم و خواهشمندم با وجود تمام سختیها، در این دوران حساس کنونی هم کمی بیشتر در خانه بمانیم.
پیشنهاد اول: خانم میزل شگفتانگیز
در میان تغیرات گسترده عصر جدید و هزارهای که در آن زندگی میکنیم، کلمات و گفتار نیز در حال کمرنگ شدن هستند و سکوت، هیاهوی کلمات را مغلوب خود کرده است. خشم و نفرت، شادی و غم، یاس و امید، دلهره و اشتیاق نه با سطرهای و عبارتها و با مدد جادوی ادبیات که با ایموجیها و استیکرها به نمایش میآیند. سریال The Marvelous Mrs Maisel حکایت طغیان واژهها بر خاموشی است.
اولین قسمت سریال خانم میزل شگفتانگیز در ۱۷ مارس ۲۰۱۷ پخش گردید و تاکنون سه فصل آن نمایش داده شده است. امی شرمن پلادینو به عنوان نویسنده و کارگردان و تهیه کننده اثر روایتگر زندگی میریام میج مایزل در نیویورک دهه پنجاه و شصت میلادی است که سودای استندآپ کمدی او را به تصویر کشیده است. پدر خانم امی شرمن استندآپ کمدین بوده و این باعث شده جزئیات زندگی و دردسرها و خوشیهای این حرفه به دقت و براساس واقعیت در این اثر به تصویر کشیده شود.
جانمایه اثر بر اساس طنازی شکل گرفته است. میچ در هیاهوی زندگی زناشویی و مشکلات خانوادگی و حرفهای استیج نمایش را فرصتی برای رهایی از آنها میبیند و زندگی خود را بهعنوان منبع الهام صادقانه روایت میکند.
میچ نمیتواند از خودش جدا شود و روایتگر تخیلات ذهنش باشد. همین زندگی روزمره او بهترین مصالح برای روایت در اختیارش میگذارد و بهترین اجراها از داستانگویی روزگار سخت و عجیب او شکل میگیرد. این روایتگری مستقیم زندگی در روزگار محافظهکاریها و نقاب زدنها، بیشترین ضربه را به قهرمان سریال ما میزند و مشکلات او با خانواده و شریک زندگی و شرکای حرفهای دقیقا از همین جا منشا میگیرد. هرگاه میریام میچ روایتی جز حدیث نفس و زندگیش رو اجرا کرده است با شکست مواجه میشود و این پاردوکس و سرگردانی تا پایان قسمت آخر فصل سوم و هنگام جا ماندن از پرواز و از دست دادن یک تور اجرای ایده آل ادامه دارد.
نمیتوان از این سریال حرف زد و از صحنهآرایی و تصویربرداری آن چیزی نگفت. طراحی صحنه و لباس به شدت دلربایی میکند و دوربین سرکشانه و طنازانه به همه جا سر میکشد و ریتم سریع سریال با این نحوه تصویربرداری تکمیل میشود. در آمریکا چند نمایشگاه مد بر اساس لباسها و کلاههای استفاده شده در این سریال برگزار شده است و برخی از پوششهای کاراکترهای سریال در کالکشنهای محبوب سالهای اخیر نیز وارد شدهاند.
درحالی که میچ شخصیت اصلی این سریال است اما تکتک نقشهای مکمل بهخوبی به تصویر کشیده شده است بهطوریکه حذف هرکدام علاوه بر لطمه زدن به طنز روایت باعث ناقص شدن خط روایی داستان میشود و هنر بزرگ نویسنده خلق شخصیتهای متعدد و جذاب در راستای تکمیل حکایت خانم میزل شگفت انگیز است.
در روزهایی که حال اکثر جامعه خوب نیست دیدن سریال خانم میزل شگفت انگیز مسکنی دلپذیر برای فراموشی غصهها و دردهاست و میتوان با دیدنش حال خوبی پیدا کرد و اگر حسی خوبی یافتید آنرا به دیگران توصیه کنید تا حلقه امید و شادی، گسترش یابد. در عصر پساپاندمی شاید همین اوقات خوش دستاوردی برای ما باشد.
پیشنهاد دوم: دوست درخشان من
راز جاودانگی چیست؟ در روزگار ناپایدار که افق زیستن و ماندن به روز و ساعتی تقلیل یافته است، اکسیر ماندگاری خواستنیتر از هر زمان دیگری و جستجو برای آن، مقصودی مطلوب، فارغ از جغرافیای انسانی است.
کنکاش در ادبیات، موسیقی، سینما و سایر هنرها ما را با شاهکارهایی آشنا میکند که میتوان سالها با آنها انس بگیریم و باتوجه به دانش و درک خود به رمزگشایی از آن جادوی بیبدیل، بپردازیم.
در سریال My Brilliant Friend که روایت ۶۰ سال رفاقت النا و لیلا است، ادبیات نقش محوری برای خروج از روزمرگی را ایفا میکند و روایت خانم النا فرانته در سری کتابهای چهارگانه ناپل با جادوی قاب جادویی و به کارگردانی ساوریو کوستانزو به شکلی کمنظیر به تصویر کشیده شده است.
داستان در فصل اول با نوشتن و کلاس درس آغاز میشود و لیلا دختر فقیر و باهوش فراتر از هم کلاسیهای خود نوشتن را زودتر از تدریس معلم آموخته و شوق یادگیری و سر بودن از دیگران هسته اصلی این درام را تشکیل داده است.
بستر تاریخی این کتاب و روایت تلویزیونی آن نواحی روستایی ناپل در ایتالیای دهه پنجاه میلادی است که فقر ملموسترین عنصر مشترک در بیشتر خانوادههای این سالها بوده است. داستان در فصل دوم درحضور لیلا در محل کارش کشتارگاه و در حین آتش زدن نخستین نوشتهاش در حضور النا به پایان میرسد. این نوشته او (پری غمگین) سفری دو دههای را طی کرد تا پس از تحسین توسط اولین معلمش و پس از مرگ وی به النا برسد و النا سرشار از شوق چاپ اولین کتابش امانتی را به خالقش برساند اما لیلا در میانه کار سلاخخانه خوکها، شیدایی برای روزگار گذشته ندارد و در پی هویت جدیدی بیقلم و کاغذ برای خود است. او دست شسته از تمام رویاهایش فقط در حال گذراندن روزمرگیهای زندگی فلاکت بار و شاید در تلاشی برای ایجاد روزگار بهتر برای فرزندش است.
داستان روایت این تغییرها و ناگزیرهاست. گذر با چشمانی گاه بسته و گاه باز در جاده زندگی. وقتی که باید دید توان بازبودن پلکها را نداریم و هنگام فرو بستن چشمها، وقت بیداری و بیداری است. حکایت شنیدنها و ندیدنها. خواستنها و نتوانستنها. گام برداشتن برای دیدن دریا که نماد عظمت و بزرگی است و کمی رفتن و مردد شدن و برگشتن. بی هیچ دلیلی بدون هیچ توجیهی و در نهایت تنبیه برای دستاورد عقیم شده آنها. تقدیر مقدر شده جنوبی بودنشان و همان محله قدیمی و بعد از سالها برگشتن دیدن همان مصایب و تغییرهای اندک مثل روکش آسفالت معابر شهری!
فصل دوم هم به پایان میرسید اما النا، لیلا و تک تک کارکترها در ذهن آرام نمیگیرند و چراهای بسیار در حال رژه و بازی با روح و روان بیننده هستند. و تو میاندیشی چرا باید جاودانه بود در حالی که صد سال تنهایی مارکز را ورق میزنی با صدای بلند میخوانی از بعضی اتفاقها نمیشود فرار کرد. درد عنصر پایدار جاودانگی در این زمانه است و عکس لیلا در لباس زیبای عروسی و کفشهایی که خود طراحی کرده، قاب زیبایی برای فروشگاه کفشفروشی است و عامل شکنجهای برای خودش. پس به تخریبی خودآگاهانه دست میزند تا با صدایی بلند بگوید: من لیلا پر از دردم به خندههایم نگاه نکنید.
شهرستان خنج...
ما را در سایت شهرستان خنج دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : خنجی up بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 8 فروردين 1400 ساعت: 2:48