درضرورت راستی‌خوانیِ تاریخِ لارستان

ساخت وبلاگ
انتشار در1 مارس 2021 ساعت 6:45 ب.ظ سرویس:مطلب شما 13 دیدگاه 204 بازدید

درضرورت راستی‌خوانیِ تاریخِ لارستان

بهانه‌ای برای بازنویسی آنچه بارها نوشته شده است

غلامحسین محسنی/ گراش: به‌تازگی، سایت وزین آفتاب لارستان متن بسیار کوتاه شده‌ی دوگفت‌وگوی همایش «لاراُستان» را منتشر کرده است.(اینجا) و (اینجا) هر چند گفته می‌شود، مطالعه تاریخ و شیوه برخورد مردم با هم و با زندگی؛ درسی‌ست برای آیندگان که گفته‌اند: «گذشته چراغ راه آینده است».

باز در این گفت‌وگوها حرف از «امیرانی که در لار قدرت داشتند» و «عامل موفقیت امرای میلادی لارستانِ» افسانه‌ای می‌باشد! نیاز به اندیشه ویژه نیست. زمانی از این‌گونه نشست‌ها بهره‌ای به‌دست خواهد آمد که تحلیل‌ها و  برداشت‌ها بر پایه واقعیات تاریخی بنا شده باشد. تا روزی که اندیشه‌مان ریشه در افسانه، بیان‌مان افسانه و خواست‌مان تلاش در به کرسی نشاندن افسانه بی‌پایه باشد؛ سودی به‌دست نخواهیم آورد!

آنچه تاکنون بر این منطقه گذشته است، خود سندی گویاست و عزیزان در این همایش بارها تکرار نموده‌اند. مگر نه این است که راه رفته ناموفق را نباید باز پیمود؟! پیمودن راهی که ثمری به‌بار نیاورده، غیر از صرف وقت و هزینه، چه بهره‌ای داشته است؟! جز عقب‌گرد و همسایگان را در پشت سر دیدن، چیز دیگر بدست آمده؟! تلاش من این بود حال که فرصتی دست داده، و علاقه‌ای هست یک بار به‌صورت گسترده و تاحدّی فراگیر این موضوع تاریخ لار و پیوندش با افسانه‌ «گرگین میلاد» و قدمت کهن «شهر لار» را مورد پژوهش قرار دهم.

این کوشش پس از گذشت ده پانزده سال به‌بار نشست و یافته‌های خود را در کتاب پژوهشی چاپ شده بنام «خطه لار، بررسی متون تاریخی در پیوند با لارستان» به دوستداران این سرزمین پیشکش نمودم. این تحقیق بر پایه‌ بیش از ۲۷۰ کتاب، اسناد و مدارک تاریخی و جغرافیایی استوار است.

آنچه شما عزیزان لاری از دهه سی چهل خورشیدی به نام تاریخ لارستان و گذشته شهر لار به رشته تحریر کشیده‌اید، همراه با دیگر کتب مرتبط با موضوع بارها مطالعه و کنکاش نموده‌ام. با صداقت و از صمیم قلب می‌گویم، جز اندکی راستی در نوشته‌های عزیزان لاری نیافته‌ام.

از نوشته‌ها و گفت‌وگوهای عزیزان در درازای یکسال و چند ماه بر می‌آید که خودسانسوری کرده، زحمت مطالعه تحقیق‌ام را نکشیده‌اند. دانش‌افزایی همراه با تعصب بی‌جا دستاوردی جز نشر آنچه تاکنون از شما عزیزان لاری دیده‌ایم، ندارد. شاید اینگونه بیندیشید که ما توجه نمی‌کنیم، پس دیگران نیز چنین خواهند کرد! ولی به‌قول عزیزی، راستی آن‌ست که این غول (تاریخ افسانه‌ای لار) از چراغ جادو بیرون آمده. دیگر به آن باز نخواهد گشت. تاریخ داور است، شکیبا باید بود.

در نشست «هفته هفتم» «لاراُستان» کارشناس ارشد تاریخ، باز بر طبل افسانه کوفت. از «گرگین میلاد» و حکومت «هزاران ساله» آن! همچنین افزودند در یک «شاهنامه، فردوسی» بیت بخشش لاد (که همان لار باشد) به گرگین میلاد آمده است! چه خوب! آن شاهنامه را معرفی بفرما تا قال قضیه برای همیشه کنده شود! منتظر چی وکی هستید؟ من که تقریباً همه‌ شاهنامه‌های خطی و چاپی (در پادشاهی کیخسرو کیانی) سطر به سطر با شکیبایی گشته‌ام. شوربختانه نیافتم! یافته بودم هم مشکلی را حل نمی‌کرد. چرا که فاصله‌ افسانه تا واقعیت به درازی عمر انسان‌هاست.

ازگزیده‌ای درباره «ولایت لار» به نقل «حمداله مستوفی» گفتند که تاریخ تحریر آن در نیمه سده هشتم هجری(۷۴۰) بوده است. ولی مهمتر اینکه «حمداله مستوفی قزوینی»، «لار» را در «کوره[شهرستان] شبانکاره» که همان «دارابگرد»‌ باشد، معرفی کرده و این نخستین بار است که از «لار» درکتابی یاد می‌شود. ایشان این سخن را بازگو نکرد! چرا؟! و نگفتند چرا مورخان پیش از حمداله مستوفی دم فرو بسته، حتی از بردن نام «لار» در «فارس» خودداری کرده‌اند؟! برای چندمین بار نوشته می‌شود که نخستین بار در سال۹۷۲ ه.ق «قاضی احمد غفاری قزوینی» در «هند» از «سلاطین لار» سخن رانده است و البته منظورش «لار» در «فارس» مورد نظر و برداشت شما نبوده. بلکه «لار» جزیره‌ای در «خلیج فارس» مدّ نظر داشته است. پیش از این کسی در باره «سلاطین لار» سخنی نوشته؟ (بار معنایی «سلطان» در عصر صفویه، پادشاهی نیست.) این نوشته خود جای پرسش زیاد دارد. اگر«تاریخ طبری»، «آلار» از رستاق «خوجران که یکی از رستاق‌های ساحلی نواحی فال سیف از اردشیر خوره» نوشته، چه ربطی به لار در«خوره دارابگرد» دارد؟ «سیف» یعنی باریکه شمشیر مانند کنار دریا. آیا لار در کنار دریا واقع شده است؟ و اگر «فردوسی» از «کجاران» سروده، هیچ به «لار-فارس» وابستگی ندارد! چرا که نوشته و می‌گویید او شهر شما را «لاد» نامیده! چه شده؟ فردوسی هم فراموش‌کار گردیده است؟!

اگر از «آتشکده کاریان» و اهمیت آن گفته شده، در قرن اول هجری لاری نبوده؛ که بدان منتسب کنند. چرا باید «کاریان» در «اردشیرخوره» یاد کنند و از «پادشاهی میلادیان لارستان» نامی نبرند؟ شما را چه شده است؟! همه‌ی تاریخ‌نویسان و جغرافی‌نگاران تا نیمه قرن هشتم هجری با «لار» چه مشکلی داشته‌اند که از آن نام نبرده‌اند؟! چرا باید در کتاب به یادگار مانده از پایان ساسانیان «شهرستان‌های ایرانشهر» نام «لار» مرکز «سلسله پادشاهی میلادیان لارستان» برده نشود؟ چگونه ممکن است، هر نامی که در منطقه برده شده است، همه «لار» باشد؟ (آلار، کجاران، گزاران، کلالان، گولار، ایراه، ایراهستان، دژکلال و…).

«هفتان‌بوخت»، «کارنامه اردشیر بابکان» با چه نیرنگی می‌توان به پادشاه میلادی بدل کرد؟ چرا باید تا پیش از سده هشتم ه از کوچکترین آبادی در منطقه نام برده شود، ولی پایتخت پادشاهی «هزاران ساله» نادیده گرفته شود؟! آیا برای این پرسش‌ها پاسخی دارید؟ البته تاریخ‌نگاران لاری هم، از بیان برخی راستی‌ها سر باز نزده‌اند. «شادروان اقتداری» از «ابن بطوطه» نوشته: حاکم لار «جلال‌الدین محمد که اصلش ترکمانی است» و در جایی دیگر می‌خوانیم: «لارستان در قلمرو آل مظفر بود که این‌باتو سلطان بر لارستان حکومت می کرده…». حال با چه شگردی می‌توان این «ترکمن» و یا «این‌باتوسلطانِ آل مظفری» را به «پادشاهان میلادیان» پیوند داد، بفرما؟!

خود از «بدلیسی» آوردی، که «گرگین میلاد» «کُرد» بوده است و می‌دانید که در فارس به عشایر «کُرد» اطلاق می‌شده است و باز می‌دانید «شبانکارگان» که اجداد خود از «ساسانیان» می‌دانستند، پیش از «مظفریان» بر بخش شرقی فارس حکومت داشته‌اند و به نقل «حمداله مستوفی» لار در قلمرو آنها قرار داشته است.

در پایان سده هشتم هجری حاکم «کُردشبانکاره‌ای لار» به‌نام «گرگین لاری» چون همنام «گرگین» پسر «میلاد» بوده، خود را بدو منتسب کرده، و این رسم زمانه بوده است. چراکه پیوند به صاحبان قدرت، برتری می‌آورد. حال این پیوند بی‌پایه و کاذب به پهلوان افسانه‌ای (به سرایش «فردوسی بزرگ») حاکم «ری» و «گرگان» چه مشکلی را سامان می‌دهد؟

از «ایراهستان» و اینکه «لار» در محدوده‌ آن قرار داشته است، گفتند. کسی که به‌خوبی از «ایراهستان» نوشته، «ابن بلخی» در آغاز سده ششم هجری است. وی «یادی از آن(لار) نکرده است»؛ تا چه رسد که آن‌را در ایراهستان بداند. باز «وصاف‌الحضره شیرازی» در سده هفتم هجری از لار و جریس(گراش) و ایراهستان در کنار هم نام برده است که اگر لار در محدوده‌ ایراهستان قرار داشت، باهم نمی‌آورد. تازه، این محدوده قلمرو «امیر ابودلف جاتی» که با هیچ چسپی نمی‌توان به «میلادی» چسپاند، دانسته است. همو «حدود ممالک شبانکاره از طرف فارس حسویه و رونیز و خیر است تا روستاهای میشکانات و لار و سانک و دیهی در هفت فرسنگی هرموز به نام کورستان…» آورده است. آیا از این روشن‌تر می‌توان سند ارائه نمود؟ لار و سانک روستایی در قلمرو شبانکاره! آیا روستا می‌تواند، «پادشاهی چند هزار ساله » داشته باشد؟! «ابن بلخی» و «وصاف‌الحضره شیرازی» چه مشکلی با لار و «پادشاهی چند هزار ساله میلادیان» می‌توانند، داشته باشند، که اولی از آن نام نبرد؛ و دومی آنرا روستایی در قلمرو شبارکاره دانسته‌اند؟!

دو موضوع دیگر عنوان شده دراین گفت‌وگو ۱-«بازار قیصریه لار» که برپایه ابیات نوشته شده زیر گنبد بازار، تاریخ ساخت آن سال ۱۰۱۵ه.ق را نشان می‌دهد. سالی که «قنبرعلی بیگ ذوالقدر جهرمی» از سوی «امام قلی‌خان» فرزند «اله‌وردی‌خان» وزیر لار بوده است. یعنی پس از زلزله بزرگ دهه اول هزاره دوم هجری. شهر لار بازسازی کرده و «مورخ لاری» به‌نام «شهر لار شاه عباسی» خوانده است.

عزیزان لاری پافشاری دارند که این بازار ساخته‌ امرای میلادی لارستان است. سند آن کو؟ این مصرع «ویران‌سرای لار به سعی وزیر دهر» که «ویران سرا» خرابی شهر در زلزله دانسته‌اند. حاکم صفوی شهر را بازسازی کرده است. در حالی که۲۵۰ سال پیش از آن «مبارزالدین محمد مظفر» پایه‌گذار «خاندان مظفری» در نصیحت به فرزندش می‌گوید: «خرابه لار کرامند التفات سلاطین نیست». واژه «خرابه» یا «ویران سرا» تنها به زلزله پیوستگی ندارد. دو دیگر اینکه تا سال ۱۰۱۵ ه.ق هر تاجر و جهانگردی که از لار گذشته، از بازار سرپوشیده صلیبی شکل سخنی نگفته ‌است ولی پس از این تاریخ در بیشتر سفرنامه‌ها و نوشته‌ها از آن سخن در میان می‌باشد. «شادروان اقتداری» به نقل از سفرنامه «شاردن فرانسوی» که در سال ۱۰۸۵ ه.ق از لار دیدن کرده است به روشنی می‌نویسد: «روبروی قصر حاکم یک در ورودی بزرگ است که مدخل یک بازار را نشان می‌دهد که به نام بازار شاه عباس نامیده می‌شود. برای این که به وسیله این پادشاه ساخته شده و مانند قصر حاکم است و دارای یک قیصریه و سوقهای عالی می‌باشد». آیا از این روشنتر می‌توان بیان کرد؟ نیز بطور کلی بازارهای سرپوشیده مربوط به دوران صفویه به بعد می‌باشد. همچون «بازار قیصریه تبریز، بازار قیصریه قزوین و بازار هرات افغانستان».

۲-«سکه لاری» که برگرفته از نام «قوم لاری»، «سرزمین لار بزرگ» در هند، یعنی شبه جزیره «گجرات(کاتیاوار)» می‌باشد. آنرا به «لار-فارس»(بدلیل هم‌نامی) چسپاندن، چه دستاوری دارد؟ این سکه در شهرهای مختلف ایران و بیرون از ایران ضرب شده است. چنانکه بسیاری از آنها در موزه‌های جهان به نمایش گذاشته‌اند. تاکنون کسی «سکه لاری» ضرب «لار» و با نام و نشان «امیر لار» نیافته و ندیده است. آدرسی که برای ضرب سکه لاری می‌دهند‌، «تفلیس» پایتخت «گرجستان» می‌باشد! ولی چرا نمی‌گوید‌، «لاری» یک واژه «گرجی باستان» به معنی «دارایی و ذخیره کردن» می‌باشد که نام واحد پول خود قرار داده‌‌اند و هیچ پیوستگی و رابطی به «لار» در فارس ندارد.

«دکتر وثوقی» آورده است: «تاریخ کهنه‌ترین نمونه‌هایی که از این مسکوک به دست آمده از زمان شاه اسماعیل اول [۹۰۷-۹۳۰ ه.ق] جلوتر نمی‌رود، امّا اینکه این مضروبات را برای اولین بار چه کس به جریان انداخته روشن نیست». باز «رابینو» می‌گوید: «این مسکوک را غالب شیوخ خلیج فارس ضرب می‌کرده‌اند و احتمالاً همان طویل‌الحصه قرمطی‌هاست».

گذشته و تاریخ مردمان ساکن در یک فضای جغرافیایی، نوشته‌ها، آثار و بقایای موجود در آن فضای جغرافیایی به نمایش می‌گذارد؛ نه آنچه که ما خواهانیم، چنین بوده باشد! منِ نوعی اگر متنی نوشته، یا گزارش تاریخی را عنوان می‌کند؛ باید همراه با اسناد و مدارک معتبر ارائه گردد. چه، در غیر اینصورت ارزش بهره‌برداری و استناد و حتی آموختن ندارد.

عزیزان! نیازی نیست خود را در فضای محدود و معدود مطالعات تاریخ نوشته‌ همشهریان خود زندانی نمایید. کسی با شما و تاریخ مشترکمان سر ستیز ندارد. هدف، آگاهی از تاریخ راستین‌مان می‌باشد. آیا اندیشیده‌اید، دلیل واپس‌ماندگی منطقه، چسپیدن به افسانه‌های نادرست می‌باشد؟ زیرا پایه‌های پیشرفت و شکوفایی در همه‌ زمینه‌ها برآگاهی از تاریخ مردم آن منطقه استوار است و به درستی نقل می‌کنید «گذشته چراغ راه آینده است». ما هم بخشی از این فضای جغرافیایی هستیم. حال چند کیلومتر فاصله مکانی تاریخ مشترک را که نباید نادیده گرفت. ما هم حق پژوهش و بررسی تاریخ و گذشته سرزمین‌مان داریم. شما بنویسید، ما می‌خوانیم. ما می‌نویسیم شما بخوانید. نقد و پژوهش راه پیشرفت را هموارتر می‌کند. نوشته‌ها با اسناد و مدارک تاریخی به پیمانه ارزیابی قرار می‌گیرد. داوری با خواننده گرامی می‌باشد. تندرست باشید.


شهرستان خنج...
ما را در سایت شهرستان خنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی up بازدید : 261 تاريخ : سه شنبه 12 اسفند 1399 ساعت: 23:38

خبرنامه