ای داد که شعر «لات» و «لمپن» شد/ شعر تازه «حسین طاهری»

ساخت وبلاگ

دکتر حسین(حسان) طاهری شاعر لارستانی و عضو سابق انجمن شعر آفتاب لار به تازگی شعری خواندنی سروده که در ادامه می آید:

***

تا حشر تفو به چرخ گردون باد

ای در دری که کوچکت کردند

لعنت! که تو «شاهوار» والا را

بازیچه ی هر «ملیجکت» کردند

.

ای شعر… سخن بگو! چه خاموشی؟

از جمع کران بی زبان برخیز

 این مدعیان که یاوه می لاوند!

استاد سخن شو از میان برخیز

.

ای شعر بیا و ترکتازی کن

این یاوه درای را به یغما بر

زین قحط رجال و جمع رجاله

تو مرد بمان و جور اعدا بر

.

ای درد که شاعر زمان لال است

ای وای زبان واژه الکن شد

اعجاز بدست سامری افتاد

ای داد که شعر، لات و لمپن شد

.

این خصلت شاعران «مداح» است:

هر قطره ی «آبِ» چشمشان «نان» شد!

آتش چو به اختیار  نمرود است

 اعجاز خلیل هم گلستان شد

 .

بیدار شو… رفت خواب خوش، خرگوش!

هجی مجی این کلاه تردستی است

آن شعر که بی ادب! ادا کردی

قرآن که نشد! توهم مستی است

.

آن جمع غریب فطر و هتاکان؟

زندان ابوغریب از آن خوشتر

وآن پرده سرای زرق و قلاشی؟

سربرده فرو به جیب از آن خوشتر

.

آی اول صف؟؟ مگر صف نان است

هرچند تو را غریو نان کشته

ما رنجبران گشنه ایم اما

مارا غم عقل و فهمتان کشته

.

ما را غم شاملو: غم نان هست

اما هنر و غم ادب بهتر

ای شاعر مفتگو بفهم این را

 ما راست شرف ز نان شب بهتر

.

این یاوه چه هاست این که می بافی؟

این عربده چیست این که می توفی؟

ای خشم زده! بغیظکم موتوا

گر عهد کنی، بعهدکم اوفی(اوف)

.

از عقل بگو از آنچه نایاب است

از غائب روزگار! می فهمی؟

ای عربده کش زبان به دندان گیر

ما را چه به یونجه زار؟ می فهمی؟

.

در هاویه خوشتریم تا ماندن

با جهل و تعصب و صب و سالوس

ما را چه به جوی شیر یا کوثر؟

اینیم ببین! تشنه در اقیانوس

.

از شر شما پناه باید برد

به مالک مردم و اله الناس

از شر شما عوام کالانعام

از شر شما خواص کالخناس

.

خود را بفروش برده! حرفی نیست

 با شعر ولی چنین مکن بازی

سیلی خور روزگار خواهی شد

گر بار دگر سخن بیاغازی!


شهرستان خنج...
ما را در سایت شهرستان خنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی up بازدید : 380 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 13:43

خبرنامه