امنیت ملی و دوگانه سازی اشتباه «سردار» و «دیپلمات»!

ساخت وبلاگ

آفتاب لارستان: مطلب پیش رو توسط یکی از مخاطبان این سایت و بدون امضا ارسال شده و در آن نسبت به برخی اقدامات تفرقه افکنانه و دوقطبی ساز در جامعه همچون نصب بیلبوردهایی در شهر که اشاره هایی واضح به دولت منتخب مردم دارد انتقاد شده است. تاکید این نویسنده حفظ وحدت و انسجام ملی (خصوصا در این ایام که بدخواهان مردم و نظام با تهدیدات امنیتی خود این «وحدت» را نشانه گرفته اند) است که متن کامل آن را در ادامه می خوانید. گفتنی است این یادداشت پیش از این در سایت صحبت نیوز نیز منتشر شده است.

***

تروریست ها دو هفته پیش آمدند، وحشیانه. هفده نفر را به خاک و خون کشیدند، تا هلاکشان کردیم. ده روز بعد جواب ترقه بازی شان را دادیم، با موشک. به این تصمیم بجا و این توان بازدارندگی و این قوه دفاعی و خلاصه به این رباط الخیل افتخار می کنیم، بی شک.

بحث چپ و راست و مکلا و مصلا و یقه سفیدها و یقه چروک ها نیست اصلا، بحث امنیت مرزی و تمامیت ارضی ماست؛ امنیت ملی سلیقه و ذائقه ما نیست، ناموس ماست. خط فکری این طرفی ها یا آن طرف تری ها نیست، خط قرمز همه ماست. البته ما ترجیح می دادیم در این روزهای اتفاق و اتحاد که همگی بر سر امنیت ملی مان به اشتراک رای و نظر رسیده ایم، سکوت کنیم و شیرینی این وحدت را حتی اگر شده برای چند روز بیشتر، باهم و با رفقای اصولگرایمان بچشیم. اما انگار نمی گذارند، اصلا نمی خواهند انگار. مدام آدرس غلط می دهند؛ دایم تفاسیر ناصواب می کنند؛ به نفع جریان و جناحشان بهره برداری می کنند. دوباره بیلبورد بازی راه انداخته اند در سطح شهر. فضای پیش از انتخابات را به فردای پس از انتخابات کشانده اند؛ پهنه امنیت ملی را تبدیل به تنگه انتقام از انتخاب مردم کرده اند؛ یک سیلی به دشمن خارجی می زنند و یک سوزن به رقیب داخلی.

از جنس همان هایی که شبانه روز بار و نثار داعش و ترامپ و ملک سلمان می کنند، هرچقدر اضافه می آید را به جبین و خورجین هموطنانشان حواله می دهند. ای کاش بزرگتر عاقلی در میان و میدانشان می آمد و یادشان می داد زمان شناسی را، قدرشناسی را. نشانشان می داد سمت و سوی جبهه خودی را، پشت را، خنجر را. اما حالا دیگر نمی توان سکوت را ادامه داد. سکوت، خطاکار را نسبت به خبط خود جری می کند. فراموشکار را در نسیان خود، غرق می کند.

حالا باید دوباره به حرف آمد و به یادآورد و از آن روزهایی گفت که آتش تحریم به سفره و گرده مردم رسیده بود و عافیت حیات و وسعت سماط شان را به بند کشیده بود و نفس بیمارانشان را بند آورده بود. از جنس همان نفس هایی که در حادثه تهران و در حوالی بهارستان برای چند ساعتی بند آمده بود. باید از آن روزهایی گفت که تحریم ها از زیر پوست شهر به زیر آسمان شهر رسیده بودند و برای گرفتن ضرب و زورشان، ترکیبات سرطان زای آروماتیک روانه باک ماشین ها و نای سرنشین ها می شد و راحت و سلامت مردمان را، همان مردمان روز حمله تروریستی هفده خرداد را، ذره ذره به کام مرگی خاموش می کشاند. باید از آن روزهایی گفت که نوسانات مواج اقتصادی، آسیب های عمیق و دامنه دار اجتماعی را می زایید و مجمع الجزایری از ناکجاآبادها را در دل شهرها و روستاها می آفرید و در این زایش و آفرینش شوم از نام و مرام قربانیان هیچ نمی پرسید.

باید از عصر و عهدی گفت که شان و وزن دستگاه خارجی مان به حدی تنزل کرده بود و ایران را چنان در حصر و عسر بایدها و نبایدهای بین المللی گرفتار کرده بود که با اجبار به اهتزاز پرچم کشورهای ذره بینی بر فراز کشتی های ایرانی روان در آبهای خلیج فارس، عزت ما را به تحقیرآمیزترین شکل ممکن به سخره گرفته بود.

روزهایی آن قدر زار و نزار و نحیف و ضعیف که نمی شد به مدد دیپلماسی، سرمایه ای را جذب کرد و منافعی را درگیر نمود تا بلکه از گذر اشتراک منافع با ایران، از پیوستن آنان به اجماع جهانی علیه ایران جلوگیری کرد.

باید از روزگار سیاه و تباه نفت در برابر غذا و نفت در برابر دارو گفت و نوشت که سرنوشت محتوم ما می شد، اگر ظریف به داد و جان نمی رسید؛ باید از آن روزهایی گفت که روند کاهشی صادرات نفت اگر ادامه پیدا می کرد و به دویست هزار بشکه در روز می رسید، خیابانهای تهران و ایران را شورش خشمگین فقرا دربر می گرفت و آن وقت دیگر صحبت از امنیت ملی، لطیفه ای تلخ و نعمت برباد رفته ای بیش نبود. آن وقت دیگر، به تلنگری می ریختیم و به درنگی فرومی پاشیدیم، زیر چکمه های بیگانه؛ با تیر و ترقه بیگانه. همه ما، همه.

اما آن سالهای تحریم و این روزهای ترور گذشت و قاطبه اصلاح طلبان در این دو آزمون بزرگ امنیت ملی صداقت و حسن نیت خود را نشان دادند و نشان دادند که «امنیت» شعاری برای از میدان به در کردن رقیب نیست و همیشه و در همه حال، دل در گرو مدافعان امنیت ملی کشورشان دارند؛ حال می خواهد این مدافع وطن، جواد ظریف پشت میز دیپلماسی باشد یا قاسم سلیمانی در لباس سرداری.


شهرستان خنج...
ما را در سایت شهرستان خنج دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : خنجی up بازدید : 333 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 15:00

خبرنامه